۵ اردیبهشت ۱۴۰۲ - ۱۱:۴۱
تبعید تهرانی‌ها به زندگی در ترمینال و بیمارستان/ موضوع اجاره است؟

مشاهدات میدانی  نشان می‌دهد که خانواده‌های زیادی در ترمینال آزادی زندگی می‌کنند؛ آنها برای ساخت یک زندگی جدید و درآمد بیشتر به تهران آمده بودند اما تمام تلاش‌های شبانه‌روزی آنها در پایتخت حتی به‌اندازه اجاره یک اتاق ۱۲متری هم نشده و اکنون به ناچار هر روز، بیشتر کار کردن و خوابیدن در همین ترمینال را پذیرفته‌اند

هم میهن: خانم «ف» و دو دختر ۱۳ و ۱۸ساله‌اش، شب‌ها روی صندلی‌های سالن‌انتظار ترمینال آزادی تهران می‌خوابند، چون خانه ندارند.

سعید، مادر و سه خواهرش شب‌ها در چادری اطراف یک پارک در تهران می‌خوابند، چون خانه ندارند.

آقای «م» و همسرش شب‌ها در ماشین می‌خوابند، چون خانه ندارند.

آقای «ر» و خانواده‌اش شب‌ها در چادری در حیاط یکی از بیمارستان‌های همدان زندگی می‌کنند، چون خانه ندارند.

اینها چهار روایت از احتمالا صدها روایت بی‌خانمان‌های تهران و دیگرشهرهاست؛ روایت زندگی زنان و مردانی که تا پیش از انفجار بهای اجاره، جزو خانواده‌های آسیب‌دیده یا کارتن‌خواب نبودند اما حالا پولی ندارند که به صاحبخانه‌ها بدهند. حالا آسمان، سقف خانه آنهاست.

قصه بی‌خانمانی

در ترمینال غرب (آزادی) خانم ف.ر با دو دختر جوانش روی صندلی‌های سالن‌انتظار ترمینال، شب را صبح می‌کنند. او مدت‌هاست به‌علت اعتیاد همسرش از او جدا شده و حالا سرپرست دو دختر ۱۸ و ۱۳ ساله است. تا همین چندسال پیش خانم «ف» و چندنفر از دوستانش یک کارگاه کوچک چرم‌دوزی داشتند که با شروع کرونا مجبور شدند آن را با بدهی‌های زیاد تعطیل کنند. او بعد از پرداخت بدهی‌ها به‌دلیل نداشتن پول‌پیش کافی برای اجاره  یا رهن خانه مجدد، در یک ساختمان به سرایداری مشغول شد اما درنهایت صاحبخانه عذر او و خانواده‌اش را خواستند و شبانه مجبور به ترک خانه شدند. خانم ف می‌گوید که بعد از آن به پرستاری مشغول شد اما درآمد پرستاری برای زندگی آنها و اجاره یک خانه مناسب کافی نبود. برای همین هم بود که او و دو دخترش مجبور شدند مدتی را در یکی از پارک‌های حاشیه‌تهران چادر بزنند، اما حالا فکر می‌کنند خوابیدن در ترمینال امن‌تر است.

این تنها قصه بی‌خانه بودن یک خانواده در این ترمینال نیست؛ مشاهدات میدانی  نشان می‌دهد که خانواده‌های زیادی در ترمینال آزادی زندگی می‌کنند؛ آنها برای ساخت یک زندگی جدید و درآمد بیشتر به تهران آمده بودند اما تمام تلاش‌های شبانه‌روزی آنها در پایتخت حتی به‌اندازه اجاره یک اتاق ۱۲متری هم نشده و اکنون به ناچار هر روز، بیشتر کار کردن و خوابیدن در همین ترمینال را پذیرفته‌اند. بعضی ماشین را سقف خود و بعضی‌دیگر چادر یا سقف یک ترمینال یا زیرگذر را برای خود انتخاب می‌کنند. مثل سعید که اواخر دوسال پیش، همراه مادر و سه خواهرش به‌دلیل نبودن امکانات زندگی و بیکاری، از خراسان شمالی به تهران آمد. او همان زمان در یکی از مسافرخانه‌های میدان راه‌آهن مشغول به‌کار شد و مدیر مسافرخانه به‌ازای دستمزد کار مادر و خواهرها، یک اتاق برای زندگی به آنها داد و برای آوردن هر مسافر، درصدی هم به سعید می‌داد. سعید می‌گوید؛ بعد از یک‌سال کار کردن تمام اعضای خانواده، پس‌انداز آنها حالا به ۲۰میلیون تومان هم نمی‌رسد. اواخر پارسال با تغییر مدیریت مسافرخانه، این خانواده مجبور به تخلیه اتاق شدند ولی با مبلغ اندکی که توانستند پس‌انداز کنند، هیچ خانه‌ای را نتوانستند اجاره کنند. همین هم شد که سعید، مادر و خواهرش تصمیم گرفتند بار دیگر به شهر خود برگردند تا شاید بتوانند کاری پیدا کنند و خانه‌ای برای خانواده‌شان اجاره کنند، اما باز هم به نتیجه‌ای نرسیدند و در آخر مجبور به چادرزدن در یکی از پارک‌های اطراف تهران شدند. 

قصه زندگی خانواده آقای «م» هم مشابه است. خانواده‌ای که در جنوب تهران، با بیعانه ۵۰میلیون تومان، سال‌ها در یک اتاق ۱۲متری قدیمی مستاجر بودند اما امسال صاحبخانه به‌دلیل تخریب خانه، حکم تخلیه‌شان را گرفت و چون هیچ پس‌انداز بیشتری برای رهن خانه نداشتند، به‌ناچار در ماشین زندگی می‌کنند. در ۳ ماه زمستان، صبح‌ها با همسرش مسافرکشی می‌کردند، شب یک وعده غذا می‌خوردند و بعد باک بنزین ماشین را پر می‌کردند تا بتوانند ماشین را تا صبح روشن نگه دارند و از بخاری آن استفاده کنند. درواقع هرآنچه درآمد داشتند، خرج بنزین و غذا در روز می‌شد. در روزهای عادی، پدر این خانواده ازطریق فروش جوجه رنگی، تخم بلدرچین و... در بازارروز، کسب درآمد می‌کند اما مادر به‌دلیل کهولت سن، توانایی کار کردن ندارد. درآمد ماهانه پدر این خانواده به‌زحمت به ۵ میلیون تومان در ماه می‌رسد؛ بنگاه مسکن در جنوب تهران، یک واحد ۳۷متری را در مولوی، خیابان موسوی کیانی با قیمت ۶۰ میلیون تومان رهن و ۵ میلیون تومان اجاره ماهیانه به این خانواده پیشنهاد کرده است اما یک واحد ۳۷متری برای زندگی یک خانواده مناسب نیست؛ «آقای رحیمی»، مشاور املاک منطقه هم به آقای م گفته، اگر یک واحد ۵۰متری را طلب کنند، باید اجاره را حداقل به هفت‌میلیون تومان برسانند. 

گرانی مسکن دیگر تنها مربوط به پایتخت نمی‌شود؛ نمونه‌اش خانواده‌ای در شهر همدان که تا همین یک‌هفته پیش با سه‌فرزند در چادر و در حیاط یک بیمارستان زندگی می‌کردند و حالا با کمک خیران توانسته‌اند در خانه‌ای ساکن شوند. ماجرا این‌بار هم برمی‌گشت به صاحبخانه‌ای که آنها را از واحد سرایداری بیمارستان بیرون انداخته بود و آنها دیگر توانایی تهیه منزل جدید را برای خود نداشتند، پس به ناچار در حیاط همان بیمارستان برای خود چادر زده‌ بودند.

برچسب‌ها

تبادل نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha